روضة حر بن یزید ریاحی
فایل صوتی روضه مرحوم کافی را اینجا مشاهده کنید
ذکر مصیبت
دو سه جمله هم عرض ارادت و مصیبت از عزیزان و اصحاب و یاران اباعبدالله داشته باشیم.
نام حرّ ابن یزید ریاحی آمد، حر یک اصلاح گر بود، که اول خودش را اصلاح کرد. اصلاح گر ابتدا باید از خودش شروع کند، اگر صد عیب در خود من باشد، نمیتوانم جلوی عیب شما را بگیرم.
اصلاح گر اول باید «قوا أنفُسَکُمْ»[1]؛ از خودش شروع کند.
حر احساس کرد این صحنه صحنة حق و باطل است، فهمید صحنه صحنة بهشت و جهنم است، لذا با کمال شجاعت- میلرزید! میلرزید اما از چه؟ از این که با امام حسین بجنگد.
این لرزش عین شجاعت است، آن کسی که در مقام گناه بدنش لرزه برمیدارد و صحنة گناه را ترک میکند این شجاعت است، ترس نیست.
اگر نترسید این بی باکی و بی مبالاتی است- آمد مقابل اباعبدالله سرش را پایین انداخت و گفت:
«هل لی من لدنک التوبه»؟ پسر زهرا، من در این بیابان اولین کسی بودم که راه را بر تو بستم، اما پشیمان شدم آیا توبه من پذیرفته است؟[2] جوانهای عزیز! داستان حر، برای شما الگوست.
برادران و خواهران، داستان حر میگوید اسلام بن بست ندارد. داستان حر میگوید هر کجا هستی امکان بازگشت هست. سیر صعودی برای انسان در همه جا ممکن است. در اسلام بن بست و نهایتی که در آن یأس باشد نیست.
اباعبدالله توبهاش را پذیرفت، لذا اجازه گرفت و به طرف میدان آمد، خودش را معرفی کرد، صدا زد:ای مردم کوفه! امیدوارم ابرهای رحمت خدا از شما باز داشته شود. من که دعوت نکردم، اما شما حسین را دعوت کردید و این گونه با او مبارزه کردید، «السّلام علیک یا رحمه الله الواسعه و یا باب نجاه الأمه. سفینه النجاه و قره عین النبی المصطفی یا مظلوم یا اباعبدالله».
مهر تو را به عالم امکان نمیدهم این گنج پربهاست من ارزان نمیدهم
ای خاک کربلا تو مهر نماز من این مهر را به ملک سلیمان نمیدهم
خوشا جانی که جانانش حسین است خوش آن دفتر که عنوانش حسین است
خوش به حال آن نوکری که اربابش اباعبدالله است، خوش به حال آن غلامی که آقایش حسین است. اگر ارباب حسین باشد نوکریاش افتخار دارد. حر به کجا رسید؟! یک وقت چشمهایش را باز کرد دید سرش در دامن حسین است و او دارد خون را از چشمانش پاک میکند، خون را از صورتش پاک میکند.
حر تو به چه مقامی رسیدی؟! چه توفیقی پیدا کردی؟! بارک الله! حسین بالای سرت آمد، برایت مرثیه خوانده شد و در حالی که سر بر دامن حسین داشتی جان دادی.[3] اما دلها بسوزد برای آن آقایی که خودش سرش را روی خاک کربلا گذاشت و جان داد؛ «وَضَعَ خَّدهُ عَلَی التّراب».
لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم.
برگرفته از روضه دکتر رفیعی
پی نوشتها :
[1]. تحریم، 6.
[2]. منتهی الامال، ص 484.
[3]. در کربلا چه گذشت، ص 232؛ سوگنامه آل محمد،ص 251؛ مقتل آیة الله شوشتری، ص 113.
منبع : سایت واعظون
تهیه و تنظیم : گروه حوزه علمیه تبیان ، جواد دلاوری